کد مطلب:173064 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:156

الگوی خوشبختی
زهیر در ابتدا از پذیرش دعوت و پیوستن به اردوگاه سعادت دوری می گزید و برای یاری حسین علیه السلام آمادگی نداشت. سعی می كرد كاروانش كه از حج برمی گشت، با كاروان امام علیه السلام تلاقی نكند، تا این كه در منزلی


همجوار شدند. امام علیه السلام او را به یاری خواند، زهیر سكوت كرد اما همسرش دلهم وی را ترغیب می كند و می گوید: سبحان الله، آیا پسر پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم به تو پیغام می دهد و تو به سوی وی نمی روی؟ زهیر از سخن غیورانه ی همسرش به خود آمده، به حضور امام می رود. سپس دستور می دهد خیمه ها را برچینند و اسباب و اثاثیه را به سوی كاروان امام ببرند. [1] این جا بود كه رودی به دریا متصل و خوشبختی و سعادت به او ارزانی شد و زهیر از خانه ی خدا به سوی خدا پرگشود.

زهیر در وفاداری به امام تا بدانجا پیش رفت كه فرماندهی جناح راست لشكر امام بدو سپرده شد. او در شب عاشورا به امام عرض كرد:

خداوند آن روز را نیاورد كه پسر پیامبر را در میان دشمن رها كنم و خود نجات یابم. اگر هزار بار در راه تو كشته شوم و زنده گردم، دست از تو برنمی دارم.

به راستی كناره گیری از اردوگاه امام كجا و قبول فرماندهی و آمادگی برای هزار بار مرگ كجا!؟ زهی سعادت و خوشبختی كه نصیب مردان خدا می شود.


[1] سوگنامه آل محمد، ص 206.